حركت جهانی صهیونیسم از اواخر قرن نوزدهم به رهبری «هرتزل» در كنفرانسی كه در سال 1897 در شهر بال سوئیس برگزار شد، بنا نهاده شد. بعد از جنگ جهانی اول، كانون ملی یهودیان در فلسطین به قیمومیت انگلیس تشكیل گردید و پس از جنگ دوم جهانی با محاصره و خرید (البته كل زمین‌هایی كه یهودیان خریدند، هرگز از 2% تجاوز نكرد؛ ولی یهودیان مدعی هستند كه زمین‌‌های فلسطینیان را خریدیم و با همین ادعا، خود را مالك بر كل سرزمین فلسطین می‌دانند!) 

زمین‌های فلسطینی، تبدیل به دولت و كشور اسرائیل شد؛ حتی در اواخر قرن نوزدهم، یعنی تقریباً 50 سال قبل از كنفرانس بال، نخست‌وزیر وقت انگلستان «بنیامین دیزرائیلی» به یك خانواده بزرگ یهودی قول تشكیل حكومت و دولتی یهودی در فلسطین را داده بود. 
بنابراین در حقیقت رهبران دینی و سیاسی انگلستان و سپس ایالات متحدة امریكا بانیان اصلی وحامیان فعلی صهیونیسم هستند؛ زیرا اگر غیر از این بود، كشورهای غربی، به‌ویژه همین دو كشور، واكنش‌های بسیاری دربرابر جنایات صهیونیسم‌ها در فلسطین و دیگر نقاط دنیا از خود نشان می‌دادند. 

در مجموع، بسیاری از صاحب‌نظران برجستة دنیا بر این عقیده هستند كه صهیونیست‌ها اروپا و امریكا را اداره می‌كنند. به‌هرحال، حمایت‌های غرب به حدی است كه سبب شده سازمان ملل و جوامع بین‌المللی مدافع حقوق بشر نیز سكوت كنند و حتی امریكا با نفوذ خود، جلوی تحرك آن‌ها را به شكلی گرفته است كه در حقیقت، سازمان ملل نیز در راستای منافع آن‌ها گام برمی‌دارد؛ چراكه بی‌شك یكی از انتظارات مهم جامعه جهانی از سازمان ملل، پایبندی به منشور خود می‌باشد. برمبنای تعریفی كه در منشور این سازمان ارائه شده، مجمعی برای حفظ نظم و عدالت بین‌الملی است؛ زیرا تأسیس سازمان ملل، مولود تفكر دولت‌‌هایی است كه در میانة جنگ دوم جهانی، تعرضات و جنایات جنگی چهره‌هایی مانند هیتلر را دیده بودند و با شكل‌دادن به این سازمان و فعال‌كردن آن در عرصة بین‌المللی، كوشیدند تا از ظهور دوبارة این‌گونه چهره‌ها جلوگیری ‌كنند و زمینه‌های تعر، توسعه‌طلبی و گردنكشی دولت‌های یاغی را در جهان از بین ببرند. 

اما از همان آغاز مشخص بود كه دولت‌های مؤسس سازمان ملل، خود به‌دلیل حمایت از حكومت‌های دیكتاتوری و به‌دلیل دست داشتن در بسیاری از جنایات جنگی نمی‌توانستند موجودیت سازمانی را تضمین كنند كه در منشور خود بر لزوم حراست از جهانی بدون تجاوز و خودكامگی تأكید كرده است. درواقع تضاد میان منشور و ماهیت موسسان، زمینه‌ساز اولیة ظهور جنایتكاران جنگی در عرصة بین‌المللی شد. تأسیس رژیم جنایت پیشة صهیونیستی نیز مولود همین تضاد بود؛ در نتیجه سازمانی كه با هدف دفاع از امنیت، نظم و عدالت بین‌المللی شكل گرفته بود، خود عامل تجزیه فلسطین و واگذاری بخش عمدة این سرزمین به گروه‌های تروریستی یهودی گردید؛ به ‌عبارت روشن‌تر، سازمان ملل و رژیم صهیونیستی، هر دو مولود جنگ دوم جهانی هستند، هر دو در یك مقطع زمانی شكل گرفتند و بانیان تأسیس هر دو آن‌ها، دولت‌های واحدی بودند و این مبدأ واحد، همان «صهیونیسم جهانی» است و هر دو به یك معنا كانون‌های ثقل سیاست غرب هستند؛ با این تفاوت كه یكی مأموریت منطقه‌ای و دیگری مأموریت جهانی دارد. درواقع غرب، سازمان ملل و رژیم صهیونیستی، مكمل راهكار سیاسی یكدیگرند. 

در مقالة پیوست برآنیم تا 1. مشخص شود كه چگونه موجودیت اسرائیل و صهیونیسم با منافع استراتژیك غرب، به‌ویژه امریكا و انگلیس عجین شده است و اهداف مشترك آن‌ها برای نابودی اسلام، به‌ویژه تشیع چیست؟ كه حاصل بخشی از آن برنامه‌ها تا چندی پیش، نابودی فلسطین بود و بعد افغانستان و اكنون نیز عراق دستخوش این بازی قرارگرفته و به ترتیب كشورهای اسلامی را تحت‌الشعاع خود قرار داده است و چگونه به بهانه‌های دینی و ظهور مسیح و تكیه بر تفاسیر گوناگونی از انجیل به خراب‌كردن اماكن مقدس اسلامی پرداخته و در حقیقت درصدد پیشبرد اهداف سیاسی خود هستند. 

2. نشان دادن چهرة واقعی امریكا و انگلیس و غرب به كسانی كه همیشه دم از ارتباط با امریكا و غرب می‌زند؛ آن‌هایی كه در خیال خود، این‌چنین می‌اندیشند كه جنگ اسلام و كفر بر سر امور خرد است و بس و می‌توان در عین مسلمان بودن، غربی نیز زندگی كرد و بر سر در تمدن غرب، نام دین را هم نوشت. آن‌ها می‌خواهند با یك «بسم‌الله» لیبرال دموكراسی غرب را اسلامی كنند؛ غافل از این‌كه غربی‌ها به نام دموكراتیزه كردن (به همان بهانه‌ای كه امریكا بعد از نیافتن سلاح اتمی در عراق عنوان كرد كه به علت دموكراتیزه كردن عراق ما این‌جا مانده‌ایم) می‌خواهند موجودیت، اسلام، سرزمین و همه چیز ما را بگیرند؛ و غافل هستند از این‌كه جنگ، جنگ صلیبی است و در عراق نیز بوش این واژه را تصادفی و از روی سهو بر زبان جاری نكرد. 

مقدمه 

انتخاب واژة «اسرائیل» به‌عنوان نامی برای دولت یهود تازه تأسیس شده انتخابی ناگهانی نبود، زیرا این واژه ـــ كه دین را به دولت ارتباط می‌دهد ـــ در همة دعاهای نمازهایی كه در كنیسه‌ها خوانده می‌شود، وجود دارد و معمولاً در نمازهای كلیسا‌ها نیز تكرار می‌گردد؛ بدین‌سبب نام اسرائیل برای مسیحیان و یهودیان حرمت یكسانی دارد. 

صهیونیسم نیز كه به‌عنوان حاصل یك تفكر دینی و سیاسی در قرن نوزدهم و بیستم م. مطرح گردید و شكل گرفت، توانست با استفاده از تحولات اروپا در این دو قرن به یك جریان فكری و سیاسی قدرتمند در میان یهودیان جهان و بسیاری از غیریهودیان، به‌ویژه مسیحیت تبدیل شود و آشكار است كه همان‌گونه كه این دو پدیده، یعنی، یهودیت و صهیونیسم توانستند بر یكدیگر تأثیر گذارند؛ همان تأثیر را در قشری از مسیحیت همسو با یهودیت نیز گذاشته است. به گفتة «نویهض» نویسندة كتاب ارزشمند،«پروتكل‌های دانشوران صهیون»، امروز صهیونیست جهانی با یهودیت یكی است. این دو، دو روی یك سكه‌اند. 

یكی از مهم‌ترین عواملی كه صهیونیست‌ها توانستند بر مسیحیت تأثیر گذارند و حتی آن‌ها را تحت سیطره خود قرار دهند، واكنش‌ گریز از «سامی‌ستیزی» مسیحیان بود و در تبیین آن‌، جنگ «هیتلر» ضد یهودیان و قتل عام آنان مثال زده می‌شد. درپی آن، هركس با سامیان دشمن باشد، منفور شمرده می‌شود؛ حتی خود عرب‌ها كه اصلاً سامی نژاد هستند، در دفع تهمت سامی‌ستیزی دچار مشكل شده‌اند. 

در نتیجه این واكنش‌های احساسی ناشی از جنایات گستاخانة نازی‌ها سبب شد تا دو وصیت به وصایای ده‌گانة حضرت مسیح(ع) اضافه شود: 

1. دشمن سامی‌ها نباش. 

2. باید با هركس كه دربرابر سامی‌ها است، دشمن باشی. 
به این ترتیب، مسیحی‌های مخالف صهیونیزم، به‌عنوان یك جنبش سیاسی و حتی یهودیان غیرصهیونیست متهم می‌شوند كه سامی‌ستیز هستند. 

دكتر «دیوید رایزمن»، استاد دانشگاه آمریكایی «هاروارد»، چند سال پیش در مجلة «جویش نیوزلتر» نوشت: 

«صهیونیسم دارای چند حربه است، یكی این‌كه با آرای یهودیان، دشمنان خود را تهدید می‌‌كند و دو سلاح دیگر وی كه از سلاح اول از اهمیت كمتری برخوردار نیستند، عبارتند از: مهارت در سازماندهی و منابع مالی و سوم، هركس را كه با هدف سیاسی‌اش در جهت مخالف منافع اسرائیل باشد، به سامی‌ستیزی متهم می‌كند.» 

بنابراین حربه‌های گوناگون صهیونیسم، مانند سامی‌ستیزی از یك‌سو و از سوی‌دیگر كمرنگ شدن اعتقادات دینی در مسیحیت با اهداف صهیونیزم و یهودیت ـــ كه تعبد دربرابر تعالیم دین یهود و اطاعت از آن‌ها مخصوص افراد سالخورده و روحانیان است ـــ و با مشابه آن چیزی كه در مسیحیت بعد از رنسانس اتفاق افتاد، سازگار شد و رفته‌رفته بستر مناسبی برای پدید آمدن صهیونیسم مسیحی، به‌ویژه در نوع پروتستان را فراهم كرد. 

در دنیای جدید، دین مسیحیت به شدت رنگ كثرت‌خواهی (pluralism) به خود گرفته است. اصولاً تقسیم‌بندی اولیه در درون مسیحیت، شامل سه گروه عمده، یعنی ارتدكس، كاتولیك رومی و پروتستان بود؛ اما امروزه در داخل این گروه‌ها، تقسیمات گوناگون و فراوانی وجود دارد. درحال حاضر كلیسای ارتدكس شرقی چهار اسقف عمده دارد كه ریشه‌های باستانی دارند؛ یعنی اسقف اعظم قسطنطنیه، اسكندریه، انطاكیه و اورشلیم، همچنین تعدادی اسقف اعظم جدید نظیر شیوخ كلیساهای رومانی، بلغارستان و روسیه كه بعدها به‌وجود آمده‌‌اند. در بین مجموعه‌‌های پروتستان نیز گروه‌های مختلفی نظیر، اسپریتوالیست‌ها، (spiritualists) تئوسوفیست‌‌ها،(Theosophists) و گروه‌‌های بسیار دیگری دیده می‌شوند. وضعیت آیین مسیحیت در ایالات متحده از این هم پیچیده‌تر است. 

امروزه در امریكا صدها تشكیلات رسمی دینی وجود دارد كه نه ارتدكس هستند و نه كاتولیك رومی. در میان این‌ها از گروه‌های درجه دوم و فرعی پروتستانی نظیر: متدیست‌ها، كلیسا‌های مشایخی، باپتیست‌ها، تجمع‌گرایان (Conqre garionalists) و «حواریون عیسی(ع)» (Disciples of christ) می‌توان نام برد؛ حتی در بین این گروه‌های فرعی نیز تقسیمات دیگری وجود دارد. 
این گروه‌ها و فرقه‌‌ها تنها گوشة كوچكی از فرقه‌های درونی در آیین مسیحیت است؛ زیرا در قرن‌های اخیر بر اثر بروز اختلافات بین مسیحیان در عقاید و مناسك دینی، فرقه‌ها و كلیساهای دیگری در جوامع مسیحی پدید آمده است. تعداد این نوع فرقه‌ها آن‌قدر زیاد است كه حتی نام بردن آن‌ها نیز كار دشواری است. اختلافات آن‌ها نیز به‌قدری آشكار و عمیق است كه یك ناظر بی‌طرف در گمان می‌افتد كه آیا پیروان آن‌ها دنباله‌رو دین اصلی مسیح هستند یا آن‌كه ادیان گوناگون را پیروی می‌‌كنند؟ بعضی از آن‌ها در اعلا درجة توحید و بعضی دیگر نزدیك به مظاهر و مبادی شرك هستند و جالب آن‌كه همة آن‌ها خود را در سایة دین مسیح جای داده‌اند. 

یكی از ویژگی‌های كلیسای پروتستانیسم، رابطه بسیار نزدیك آن‌ها با دولت‌های اروپایی است و این دولت‌ها برای ترویج مسیحیت پروتستانیسم از مبلغان خود در كشورهای جهان سوم، حمایت‌های گستردة مالی، تبلیغاتی و سیاسی می‌‌‌كنند؛ برای نمونه در انگلستان، دولت و كلیسای پروتستان از یكدیگر جدا نیستند و ملكة انگلیس در رأس دولت و كلیسا قرار دارد. 

انجیل و مبلغان آن 

در یك قرن گذشته، جریان جدیدی كه در بین پروتستان‌ها فوق‌العاده قدرتمند شده، مكتب نوظهور «مبلغان انجیل» (Evanqelism) است. 
قبل از جنگ جهانی دوم، این مكتب نوظهور به بنیادگرایی معروف و شعار آن‌ها بازگشت به انجیل و تغییر جامعه با تحول فرهنگی بود و هدف آن‌ها به‌وجود آوردن حكومت در امریكا بر مبنای بنیادهای انجیل می‌‌باشد. بعد از جنگ جهانی دوم، بنیادگرایان امریكایی خود را مبلغان انجیل معرفی كردند و با استفادة گسترده از وسائل ارتباط جمعی مانند: رادیو، تلویزیون، روزنامه‌ها، فصلنامه‌ها و به تازگی اینترنت توانستند در جامعة امریكا نفوذ فراوانی به‌دست آورند و اكنون این جریان، قدرتمندترین و فعال‌ترین تشكیلات دینی در امریكا محسوب می‌شود و در مراكز سیاسی این كشور، نفوذ فراوانی دارند. یكی از ویژگی‌های این جریان این است كه وابسته به یكی از فرقه‌ها یا كلیسا‌ی پروتستان نیست؛ بلكه در حقیقت اعضای تمامی فرقه‌های كلیسای پروتستان عضو این جریان دینی می‌باشند. مسیحی‌كردن سایر اقوام غیرمسیحی، تبلیغات گسترده‌، از دیگر اهداف این جریان است. دولت‌های پروتستانی در شمال اروپا و دولت ایالات متحده امریكا از مبلغان انجیل برای مسیحی‌كردن غیرمسیحیان در سراسر جهان از نظر مالی، فرهنگی و سیاسی حمایت می‌كنند. 

كشیشان معروف امریكایی، مانند «بیلی گراهام» (Billy graham) «جری فالول» (Jerry falwell) «پات رابرتسون» (pat Rabertson) «هال لیندسی» (Hal Lindsey) و «مایك‌ ایوانس» (Mike Evans) و نیز اسقف اعظم كلیسای انگلستان «جورج كاری» 
(George Carey) از مبلغان وابستگان به این جریان هستند كه شهرت جهانی دارند؛ به‌ویژه در كشورهای ایالات متحده امریكا و انگلستان از نفوذ عمیقی در بین دولتمردان این دو كشور برخوردارند. 

صهیونیسم مسیحی؛ مكتبی نوظهور 

«جان‌ داربی» (Jahn Nelson Darby) كشیش معروف كلیسای انگلستان، نظریة صهیونیسم مسیحی را برای نخستین بار برای عملی‌كردن خواسته‌های مسیح و تحقق پیشگویی‌های انجیل رواج داد. دو نفر از كشیشان برجستة پروتستان مقیم ایالات متحده امریكا به نام‌های «دی.ال. مودی» (D.L.Moody) و «ویلیام بلاكستون» (‌E. Blackstone. william) نیز مكتب نوظهور صهیونیسم مسیحی را در این كشور تبلیغ كردند. 

اصول و مبانی جریان مبلغان انجیل در ایالات متحده امریكا و انگلستان،‌حمایت همه جانبة عقیدتی و سیاسی از صهیونیسم می‌باشد و آن‌ها اعتقاد دارند كه پیروان كلیسای پروتستان برای ظهور دوبارة مسیح، باید چند خواستة مسیح را ـــ كه در تفاسیر انجیل در قرن بیستم به‌عنوان پیشگویی‌های انجیل بیان شده است ـــ عملی كنند. این جریان نوظهور در پروتستانیسم با عنوان صهیونیسم مسیحی (Christian Zionism) شهرت دارد. 

این جریان یك پدیدة جدید دینی سیاسی در مسیحیت است كه برای نخستین بار از سوی كلیسای انگلستان در اواخر قرن نوزدهم م. به‌وجود آمد. پروتستان‌های مقیم امریكا و انگلستان این جریان نوظهور را عملی‌كردن خواسته‌های مسیح (Dispensulionalism) و عملی‌كردن پیشگویی‌های انجیل (Apocaly ptieism) نیز می‌نامند. 

در این ‌زمینه در اواخر قرن نوزدهم، مطابق افكار جدید «جان داربی انگلیسی» یك مفسر معروف انجیل از امریكا به نام «سایرس اسكوفیلد» (Cyras Scofield) تفسیر انجیل را تحریر كرد و تفسیر وی امروزه از معتبرترین تفاسیر انجیل برای پروتستان‌های سراسر جهان محسوب می‌شود و بهترین مرجع برای انجیل شناخته شده است. 

اكنون تفسیر یاد شده با عنوان انجیل مرجع اسكوفیلد (Scofield Reference Bible) شهرت یافته است. پیروان این مكتب نوظهور، خود را از مبلغان انجیل (Evanqelist) نیز می‌دانند و معتقدند پیروان این مكتب، مسیحیان دوباره تولد یافته می‌باشند كه فقط اینان اهل نجات خواهند بود و دیگران هلاك خواهند شد. از ویژگی‌های ممتاز پیروان این مكتب، اعتقاد راسخ و تعصب خاص به صهیونیسم است و تعصب این مسیحیان به صهیونیسم، بیش از صهیونیست‌های یهودی مقیم اسرائیل و امریكا است. 

براساس اعتقادات این مكتب نوظهور به‌وسیله پروتستان‌ها، حوادثی باید به وقوع بپیوندد تا مسیح(ع) دوباره ظهور كند؛ همچنین پیروان این مكتب، وظیفة دینی دارند تا برای تسریع در عملی‌شدن این حوادث كوششی كنند؛ حوادثی كه ازسوی آن‌ها باید عملی شود، عبارت است از: 

1. یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و كشور اسرائیل در گستره‌ای از رودخانة نیل تا رودخانه فرات به‌وجود آید و فقط صهیونیسم‌هایی كه به اسرائیل مهاجرت می‌كنند، اهل نجات خواهند بود؛ به همین‌سبب «بلاكستون» در دهة 1880، برای مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به سرزمین فلسطین، با رهبران سیاسی دینی و سرمایه‌داران بزرگ مسیحی در ایالات متحدة امریكا ملاقات كرد و آن‌ها را متقاعد كرد كه از دولت ایالات متحده امریكا بخواهند تا برای به‌وجود آوردن كشور صهیونیستی اسرائیل در فلسطین بكوشد. 

در سال 1891 (1270 هـ . ش.) «ویلیام بلاكستون» نامه‌ای را كه بعداً به «نامة‌بلاكستون» معروف شد، تقدیم رییس‌جمهوری وقت امریكا «بنجامین هاری‌سن» (Benjamin Harrison) كرد. در این نامه، 413 نفر از رهبران ارشد سیاسی، دینی و سرمایه‌‌داران بزرگ آن زمان در امریكا از دولت خود درخواست كرده بودند كه دولت امریكا وظیفة الاهی و ملی دارد تا در فلسطین، كشوری برای یهودیان به‌وجود آورد و برای بازگشت یهودیان به فلسطین، باید به نهضت صهیونیسم، كمك‌های مالی، سیاسی و نظامی ارائه كند. این نامه را حتی اسقف اعظم كاتولیك‌ها در ایالات متحدة امریكا، یعنی «كاردینال گیبن» (Cardinal Gibbons) نیز امضا كرده بود. 

كشیش ویلیام بلاكستون به‌عنوان «پدر صهیونیسم مسیحی در ایالات متحده» معروف گردید؛ به‌همین جهت صهیونیسم یهودی توانست بعد از این جریان قوت گیرد و ‌آن‌ها با ترعیب و حمایت رهبران سیاسی و دینی مسیحی از انگلستان و امریكا در سال (1897 م.) به رهبری «تئودور هرزل» (Thedar Herzel) در شهر بال سوئیس، نخستین كنگرة صهیونیست‌های یهودی را تشكیل دادند و اهداف خود را برای به‌وجود آوردن كشور اسرائیل در فلسطین اعلام كردند. 

در سال (1908 م.) «بلاكستون» كتابی را با عنوان «مسیح می‌آید» تألیف كرد. در این كتاب، نویسنده به مسیحیان جهان وعده داده بود در سالی كه در فلسطین كشور صهیونیستی اسرائیل تأسیس شود؛ مسیح دوباره ظهور خواهد كرد. 

برای رسیدن به این هدف، دولت انگلستان با تهاجم‌های فرهنگی و نظامی، خلافت عثمانی تركیه را متلاشی كرد و در جنگ جهانی اول، ارتش انگلستان سرزمین فلسطین را ـــ كه جزء قلمرو خلافت عثمانی تركیه بود ـــ تصرف كرد. در سال (1917 م.) نیز «آرتور جیمز بالفور» وزیر امور خارجه وقت انگلستان در بیانیه‌ای معروف به بیانیة بالفور تعهد كرد كه دولت انگلستان به یهودیان سراسر جهان برای مهاجرت به فلسطین یاری دهد و در تشكیل كشور صهیونیستی اسرائیل در فلسطین فعالیت كند. 

2. یهودیان باید دو مسجد اقصا و صخره در بیت‌المقدس را منهدم كنند و به‌جای این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبدی بزرگ بنا نهند؛ به‌همین‌دلیل از سال 1967 تا به حال دو مسجد اقصا و صخره در بیت‌المقدس بیش از صدبار مورد حملة یهودیان و مسیحیان صهیونیست قرار گرفته است. 

پروتستهانیست‌های حامی اسرائیل بسیار افراطی هستند. در سال 1969، یك مسیحی به نام «میشل روهن» در مسجد اقصا آتش افروخت. او كه پروتستانت و از پیروان مذهب «عصمت مقدس» بود، همواره می‌‌گفت: 

«نباید هیچ مسجدی در این سرزمین باقی بماند تا یهودیان بتوانند به زمین نیاكان خود بازگردند و معبد خود را بسازند و آن‌گاه انتظار ما برای بازگشت حضرت مسیح به دنیا تحقق می‌یابد.» 

مسیحیان پیرو این مذهب، قربانی این اشتباهند كه اسرائیل، روحانی نامبرده در تورات را با كیان سیاسی ـــ صهیونیستی امروزین یكسان پنداشته‌‌اند. آن‌ها ایجاد دولت اسرائیل را امری حتمی تلقی می‌‌كنند و آن را جزئی از حكمت خداوند برای بازگشت حضرت مسیح به هستی و پایان عمر این دنیا می‌دانند؛ ازاین‌رو این مسیحیان، هوادارای كامل خود را از اسرائیل در درگیری‌اش با عرب‌ها اعلام و اعمال می‌كنند. 

در یكم ژوئیة 1976 (10 تیر 1355)، روزنامة نیویورك‌تایمز، اطلاعیه‌ای با امضای 105 كلیسای پیرو همان آیین از سراسر امریكا چاپ كرد كه در آن آمده بود: 

«هركس كه با خواست صهیونیست‌ها در مورد زمین‌های دولت اسرائیل مخالفت كند، نه تنها با اسرائیل، بلكه با خدای عزوجل و تاریخ می‌جنگد.» 

3. روزی كه یهودیان، مسجداقصا و مسجد صخره در بیت‌المقدس را منهدم كنند، جنگ نهایی مقدس (آرمگدون Armageddon) كتاب انجیل به رهبری امریكا و آرمگدون انگلیس آغاز شده است كه در این جنگ جهانی، تمام جهان نابود خواهد شد. 

4. روزی كه جنگ نهایی مقدس آغاز شود، تمامی مسیحیان پیرو اعتقادات «عملی‌كردن خواسته‌های مسیح» كه مسیحیان دوباره تولد یافته می‌باشند. مسیح را دیدار خواهند كرد و به كمك یك سفینة بزرگ از دنیا به بهشت حمل خواهند شد و آنان از بهشت همراه مسیح نظاره‌گر نابودی جهان و عذاب سخت در این جنگ مقدس خواهند بود. 

5. در جنگ نهایی مقدس، زمانی‌كه ضد مسیح (دجال Anti christ) در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیان دوباره تولد یافته در جهان ظهور خواهد كرد و ضد مسیح را در پایان این جنگ نهایی مقدس شكست خواهد داد و حكومت واحد جهانی به رهبری مسیح با پایتختی بیت‌المقدس كه ازسوی مسیحیان و یهودیان صهیونیست قبل از آغاز جنگ‌نهایی مقدس ساخته شده‌ است، محل حكومت جهانی مسیح خواهد بود. 

6. دولت صهیونیستی اسرائیل با كمك ایالات متحده امریكا و انگلستان، مسجد اقصا و مسجد صخره در بیت‌المقدس را نابود خواهد كرد و معبد بزرگ به دست آنان در این مكان ساخته خواهد شد و این رسالت مقدس دینی به عهدة دولت‌های ایالات متحده امریكا و انگلیس است. 

7. این حادثه پس از سال 2000 م. به حتم اتفاق خواهد افتاد. 

8. قبل از آغاز جنگ نهایی مقدس، ترس و وحشت، جامعة امریكا و اروپا را فراخواهد گرفت. 

9. قبل از ظهور دوبارة مسیح، صلح در جهان هیچ معنا ندارد و مسیحیان برای تسریع در ظهور مسیح، باید مقدمات جنگ نهایی مقدس و نابودی جهان را فراهم كنند. 

رهبران مذهبی فرقه‌های پروتستان در ایالات متحده و انگلستان كه به این مكتب نوظهور خواسته‌های مسیح اعتقاد دارند، در دهة (1990 م.) اعتقادات یاد شده را به‌شدت در جامعة امریكا و اروپا تبلیغ كرده‌اند و در ده سال گذشته در ایالات متحدة امریكا در این زمینه ده‌ها كتاب منتشر شده و فیلم‌های گوناگونی به نمایش در‌آمده‌است. 

در اوایل سال (2001 م) كشیش امریكایی به‌نام «هال لیندسی» (Hal Lindsey) كه مبلغ این مكتب است، كتابی را با عنوان «در پیشگویی‌های انجیل، جای امریكا كجاست؟» تألیف كرده كه یكی از پرفروش‌ترین كتاب‌های سال 2001 در امریكا به‌شمار آمده است. در این كتاب، نقش ایالات متحده در جنگ نهایی مقدس بیان شده‌است. نویسنده درپی اثبات آن است كه دولت امریكا جنگ نهایی مقدس را رهبری خواهد كرد و مخالفان مسیح در سراسر جهان را كه قبل از آغاز جنگ نهایی مقدس باعث ایجاد ترس و وحشت در جهان شده‌اند، شكست خواهد داد و در این جنگ مقدس، دولت انگلیس همكار امریكا خواهد بود؛ حتی دولت امریكا در اوج زمان جنگ سرد بر ضد شوروی سابق، موشك‌های هسته‌ای قاره‌پیمای خود را «شمشیرهای جنگ مقدس» نامیده بود. پیروان این مكتب در یك دهة گذشته تبلیغ كرده‌اند كه عملیات توفان صحرا ـــ كه بر ضد عراق در سال (1991 م.) شكل گرفت ـــ نیز مقدمه‌ای برای جنگ نهایی مقدس بوده است. 

مسیحیان صهیونیست از فرقة پروتستان‌ها در امریكا و انگلیس اعتقاد دارند كه مسیح در امور خاورمیانه همواره به سود دولت اسرائیل مداخله كرده است و اعلام می‌دارند كه خواست دولت اسرائیل در حقیقت خواست مسیح و مذاكرات صلح در خاورمیانه بیهوده است و تأسیس كشور اسرائیل بزرگ از رود نیل تا فرات، خواست مسیح است كه به‌زودی عملی خواهد شد و امروز صهیونیسم مسیحی از راه حكومت صهیونیستی امریكا خود را به فرات رسانده است. صهیونیست‌های یهودی نیز مطابق اعتقاد به مجموعه قوانین دینی خود، تلمود به مكتب «خواسته‌های خدا» اعتقاد دارند و مطابق این اعتقاد، آن‌ها برنامه‌ای اجرا می‌‌كنند كه به كمك دولت‌های امریكا، انگلیس و دیگر كشورهای غربی بتوانند دو مسجد مقدس اقصا و صخره در بیت‌المقدس را تخریب كنند و كشور اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات را با نابودی كامل كشورهای اسلامی به‌وجود آورند. به همین منظور میان صهیونیست‌های یهودی و صهیونیست‌های مسیحی از فرقة پروتستان‌ها، اتحاد و هماهنگی كاملی وجود دارد و مسیحیان پیرو اعتقاد خواسته‌های خدا همواره اظهار می‌دارند هر عملی كه ازسوی دولت اسرائیل انجام می‌شود، در حقیقت ازسوی مسیح طراحی شده است، و باید ازسوی مسیحیان سراسر جهان مورد حمایت قرار گیرد. 

برای تحقق این هدف، امریكا، انگلیس و كشورهای مسیحی غربی، كمك‌های مالی و تسلیحاتی گسترده‌ای در اختیار دولت غاصب اسرائیل قرار می‌دهند و جدید‌ترین تسلیحات را قبل از این‌‌‌‌كه در ارتش خود به‌‌كار گیرند، تحویل اسرائیل می‌دهند. به لطف حمایت همه جانبة جهان مسیحی غرب از دولت غاصب اسرائیل اكنون ذخایر گستردة موشك‌های هسته‌ای و انواع و اقسام تسلیحات شیمیایی و میكروبی در اسرائیل وجود دارد و درواقع اسرائیل را به انبار مهمات و پادگان نظامی جهان مسیحی ایالات متحده امریكا و غرب تبدیل كرده‌اند كه بدین ترتیب در خدمت صهیونیسم جهانی هستند. 

البته هدف استراتژیك جهان مسیحی غرب این است كه كشورهای اسلامی را در زمینه‌های اقتصادی و نظامی برای همیشه ضعیف نگاه دارند. 

بانیان اصلی صهیونیسم 

در حقیقت رهبران دینی و سیاسی پروتستان در انگلستان و ایالات متحدة امریكا، بانیان اصلی صهیونیسم هستند؛ حتی می‌توان گفت، این یهودیان بودند كه پروتستانیسم را به‌وجود آوردند و تقدیر گستردة یهودیان از «لوتر» به سبب كتاب «عیسی مسیح از یك یهودی زاده شد» دلیل این مدعا است. به‌هرحال دلایل بالا نشانگر آن است كه امریكا و انگلستان در خدمت صهیونیسم هستند، به‌گونه‌ای كه در سال (1809 م.) در لندن كلیسای انگلستان، جامعة خدمات روحانی كلیسا برای یهودیان را تأسیس كرد كه اهداف این جامعه به قرار ذیل است: 

1. تبلیغ ریشه‌های یهودی دین مسیحیت در بین مسیحیان جهان. 
2. كوشش برای مهاجرت یهودیان از سراسر جهان به سرزمین فلسطین و تأسیس كشور صهیونیستی به‌نام اسرائیل در فلسطین. 
یكی دیگر از مؤسسات فعال پروتستان‌ها ـــ كه برای مهاجرت یهودیان به فلسطین فعالیت گسترده انجام می‌‌دهد ـــ «سفارت بین‌المللی مسیحیت در بیت‌المقدس» است. در این موسسة بین‌المللی تمامی كلیسای پروتستانیسم عضویت دارند و برای انتقال یهودیان به فلسطین، كمك‌های مالی فراوانی به دولت اسرائیل و یهودیان در جهان می‌كند. 

دیگر مؤسسات فعال پروتستان‌ها كه برای انتقال یهودیان به فلسطین كوشش می‌كنند عبارتند از: 

1. دوستان مسیحی اسرائیل. 

2. دوستان نیایش مسیحیت برای اسرائیل. 

3. پل‌های صلح. 

این مؤسسات پروتستان، با دریافت كمك‌های مالی از دولت‌های مسیحی امریكا و اروپا و مسیحیان سراسر جهان، هزینة مهاجرت یهودیان به سرزمین‌های فلسطین اشغالی را می‌پردازند. برنامة كنونی این مؤسسات پروتستانت، كه در دست اقدام است ـــ انتقال بیش از یك میلیون یهودی از كشورهای مختلف، به‌ویژه از شوروی سابق و اروپای شرقی به مناطق اشغالی فلسطین است و به تازگی نخست‌وزیر نژادپرست اسرائیل «آریل شارون» نیز طرح‌های عملی برای اجرای این طرح وسیع مهاجرت بیش از یك میلیون یهودی به مناطق فلسطین اشغالی را رسماً اعلام داشته است. 

معبد بزرگ جایگزین بیت‌المقدس 

براساس اعتقادات مكتب نوظهور صهیونیسم مسیحی بعد از سال (2000م.) و قبل از (2007 م.) یهودیان مقیم فلسطین اشغالی باید دو مسجد اقصا و صخره در بیت‌المقدس را منهدم و به‌جای آن دو، معبد بزرگ را بنا كنند. 

روزی كه یهودیان مسجد اقصا و صخره را منهدم كنند جنگ نهایی آرمگدون به رهبری امریكا و انگلستان آغاز خواهد شد. در این زمینه، رهبران و نویسندگان پیرو مكتب صهیونیسم مسیحی، كتاب‌های گوناگونی در ده سال گذشته به چاپ رسانده و نام آن‌ها را «كتاب‌های آرمگدون» (Books Armageddon) گذشته‌اند. 

عنوان‌های این كتاب‌‌ها، دربارة انهدام مساجد اقصا و صخره و احداث معبد بزرگ به‌جای آن دو مسجد است كه برخی از آن كتاب‌ها عبارتند از: 

1. جنگ برای بیت‌المقدس، نوشتة «جان هاكی» 

2. معبد روزهای آخرالزمان. 

3. معبد مسیح كه آید. نوشتة «جان‌شمت» و «كارل لاتی». 

نویسنده‌ای امریكایی در سال (1997 م.) كتابی با عنوان «خیانت به بیت‌المقدس» را تألیف كرد كه در آن، هر نوع مذاكرة صلح با فلسطینیان را خیانت به تعلیمات انجیل و خواسته‌های مسیح می‌داند و این مطلب را به خوانندگان القاء می‌كند كه مسیح با آغاز هزارة سوم و قبل از سال (2007 م.) ظهور خواهد كرد و اسرائیل بزرگ را از نیل تا فرات به‌وجود خواهد آورد. 

در تبلیغ این كتاب‌‌ها چنین آمده است كه برای تعجیل در ظهور مسیح، مسیحیان باید كشور بابل را ـــ كه عراق كنونی است ـــ نابود كنند و رودخانة فرات باید به‌طور كامل خشك گردد. گفتنی است كه آن‌ها جنگ آرمگدون را همان جنگ فرات می‌دانند. 

البته اكنون هدف از اشغال عراق ازسوی امریكا و همدستانش، به‌ویژه انگلستان برای جهانیان كاملاً مشخص شده كه اهداف صهیونیسم، نابودی اسلام، به‌ویژه تشیع است و در حال حاضر نیز برای پیاده كردن اهدف خود، هر كاری انجام می‌دهند كه نمونة بارز آن، حادثة یازدهم سپتامبر است؛ حادثه‌ای كه خود امریكایی‌ها آفریدند و به همان بهانة واهی، جهان اسلام را در افغانستان و عراق اشغال كردند. 

صهیونیست‌ها و طرفداران آن‌ها در بین مسیحیان پروتستان در امریكا و انگلیس كه سال‌‌ها یك سلسله برنامه‌های دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود را تبلیغ می‌كردند، با به‌وجود آوردن حادثة یازدهم سپتامبر (2001 م.) (1380 هـ .ش.) بهترین فرصت را كسب كردند تا برنامه‌هایشان را با سرعت بیشتری به مردم امریكا و اروپا بقبولانند. 

در دوران جنگ سرد، امریكا اتحاد جماهیر شوروی سابق را «امپراتوری شر» معرفی و بیگانه ترسی از كمونیسم را در تبلیغاتش به‌شدت دنبال كرد و بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، دستگاه‌های ارتباط جمعی امریكا، بیگانه ترسی از مسلمانان را شروع كردند؛ به‌همین‌سبب لابی‌های صهیونیستی توانستند با حادثة یازدهم سپتامبر، افكار عمومی امریكا و اروپا را به نفع خود مصادره كنند تا بهتر بتوانند آن‌ها را به اسلام و مسلمانان جهان بدبین كنند. 

بنابراین می‌بینیم كه بعد از حادثة یازدهم سپتامبر، جسارت رهبران صهیونیسم مسیحی و یهودی به حدی رسید كه در سخنرانی‌های بعدی، آن‌ها اعلام كردند مطابق تفسیر مكاشفه یوحنا در انجیل، صهیونیسم رسالت الاهی دارد و برای تأسیس دولت اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات حق دارد كه علاوه بر سلب مالكیت فلسطینیان و عراقی‌ها و مسلمانان، حتی نسل‌كشی فلسطینیان و اعراب را انجام دهد. 

نتیجه‌گیری 

همان‌گونه كه ‌اشاره شد، از آن‌جا كه موجودیت اسرائیل با منافع غرب عجین است، صهیونیست به كمك انگلیس و ایالات متحده پایه‌ریزی شد و پا به عرصه جهانی گذاشت تا این منافع بهتر حفظ شود. صهیونیست در آغاز با اهداف گوناگونی تشكیل شد؛ ولی اكنون سه برنامة كلی آن به شرح ذیل است: 

1. ایجاد جنگ میان اسلام و غرب. 

2. جابه‌جایی قدرت در درون دنیای اسلام. 

3. ایجاد جنگ در میان جهان اسلام. 

كه بالطبع در همة این موارد، پیروز میدان فقط غرب خواهد بود. 

درپی شكست صهیونیست‌ها از حزب‌الله لبنان و عقب‌نشینی از این كشور و مقاومت و انتفاضة مردم فلسطین،‌ حادثه‌ای مانند یازدهم سپتامبر می‌تواند به‌طور مستقیم غرب را با جهان اسلام درگیر كند كه هم صهیونیست‌ها را از مخمصة كنونی نجات می‌‌دهد، هم تمام اهداف آن‌ها را تثبیت می‌‌كند؛ زیرا حادثه‌ای با این وسعت می‌تواند: 
1. سبب درگیری جهانی میان اردوگاه غرب با جهان اسلام شود یا به‌معنای دیگر، درگیری موجود میان «صهیونیسم و جهان اسلام» جای خود را عملاً به درگیری جدی‌تر میان «اردوگاه غرب با اسلام» می‌دهد و پتانسیل جهان اسلام عملاً بر تقابل با این اردوگاه متمركز و از قضیة فلسطین غافل می‌شود. 

2. مهم‌ترین هدفی را كه عمدتاً در تحلیل‌ها از آن غفلت می‌شود؛ یعنی «جابه‌جایی قدرت در درون جهان اسلام» را دربر خواهد داشت. 

از آن‌‌جا كه انقلاب ایران به‌عنوان یك انقلاب اسلامی در سراسر جهان شناخته شده كه از نفوذ و اقتداری معنوی نیز برخوردار است، استكبار بر كارآمدی چنین حركت گسترده‌ای در دنیا به‌عنوان یك كانون قدرت حقیقی اذعان دارد؛ بنابراین درصد است كه این اقتدار معنوی را در درون جهان اسلام، دست به‌دست كند ،یعنی پرچم این اقتدار را به دست كسانی بدهد كه از نظام غربی پیروی می‌كنند؛ چون تحلیل آن‌ها پس از انقلاب ما این بوده و هست كه تنها تمدن رقیب غرب، تمدن «اسلام انقلابی» است؛ ازاین‌رو به هر روش ممكن می‌كوشند تا شاید از شكوفایی این حركت گستردة اسلامی جلوگیری كنند. كه نمونة بارز آن نیز برنامه‌های جدید شورای حكام برای سازمان انرژی اتمی ایران است كه ازسوی امریكا و به قصد منفور كردن ایران در منطقه كه این كشور صلح در خاورمیانه را تهدید می‌كند، اعمال می‌شود. 

3. علاوه بر جابه‌جایی قدرت، صهیونیست‌ها امیدوارند بتوانند یك جنگ شدید داخلی در درون جهان اسلام به‌راه اندازند تابدین شكل جهان‎اسلام را نیز درگیر مسائل فرقه‌گرایی و . . . كنند. 

بنابراین دیدیم كه چگونه حادثة یازدهم سپتامبر باعث شد تا صهیونیست‌ها، امریكا و انگلیس بتوانند به بخش عظیمی از این سناریوهای از پیش تعیین شده دست یابند؛ همچنین به بهانة دستگیری «بن‌لادن» به افغانستان حمله كردند و آن‌‌جا را به تصرف خود درآوردند و در پاكستان نیز موفق شدند؛ موضع‌‌گیری نسنجیدة برخی از رهبران دینی در منطقه، برای سركوبی «بن‌لادن» و «طالبان» چراغ سبز بگیرند؛ سپس حمله به عراق را نخست برای پاكسازی آن كشور از سلاح‌های اتمی و اینك از ناكامی، به بهانة آوردن دموكراسی به آ‎ن‌جا آغاز كردند. 

پی‌نوشت‌ها: 

1. جندقی، بهروز، «صهیونیسم و رویای حكومت بر جهان»، ماهنامه پاسدار اسلام، ص 220. 

2. نشریه Presbyterian، شماره 1، ژوئیه 1967، ص 28. 

3. برای مطالعه بیشتر نگاه كنید به: زهرا توكلی، مقاله «نقش صهیونیست‌ها در نگارش تاریخ بعد از جنگ دوم جهانی»، نشریة دیدگاه‌ها و تحلیل‌ها، شماره 12، ص 120. 

4. م، لیلیانتال، آلفرد، اول سپتامبر 1979، ارتباط صهیونیستی، سید ابوالقاسم حسینی، ص 288. 

5. همان، ص 289. 

6. یشایایی، هارون، مقالة «مقابله با یهودیت نبوی و صهیونیسم سیاسی»، نشریه رسالت 13 و 8/2/80. 

7. افتخاری، اصغر و علی‌اكبر كمالی، «رویكرد دینی در تهاجم فرهنگی»، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، تابستان 1377، صص 27 و 28. 

8. بوش و دیگران، ریچارد، «جهان مذهبی، ادیان در جوامع امروز»، عبدالرحیم گواهی، دوجلد، تهران 1374، انتشارت دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 585. 

9. فضایی، یوسف، «سیر تحولی دین‌های یهود و مسیح»، تهران 1361، انتشارات عطایی، ص 274. 

10. ضابط، حمیدرضا، «نگاهی به جریان نوظهور صهیونیسم…» 2 و 3/10/81، نشریه جمهوری اسلامی. 

11. جان نلسون داربی (مرگ 1882 م.)، كشیش معروف كلیسای انگلستان در اواخر قرن نوزدهم با تبلیغات شدید خود مكتب جدید صهیونیسم مسیحی را در میان پروتستان‌ها بنا نهاد. 

12. ضابط، حمیدرضا، همان. 

13. همان، «ارتباط صهیونیستی» سید ابوالقاسم حسینی، ص 326. 

14. Deuteronomy 30:1___ 5, Genesis 17 and 35 Ezekiel 11:1. 

15. ضابط، حمیدرضا، همان. 

16.برای مطالعه بیشتر نگاه كنید به: مقالة «صهیونیسم و رویای حكومت بر جهان»، نوشته بهروز جندقی، نشریه ماهنامة پاسدار اسلام، ص 230. 

17. ضابط، حمیدرضا، همان. 

18. Jahn Hagee: The Balte, for jerasslem, 2001. 

19. Randall price: The cominy last pays Temple, 1999. 

20. Flo conwary Holy Terror, Now York, 1982. 

21. Hall Lindsey f Ford: Baltle For Jerusalem Armageddon Books, 2001. 



منبع | نویسنده : مجله کتاب نقد شماره 32