فیلم مشهور «ماتریكس» با روی كردی نمادین به اساطیر كهن قوم یهود، قصه ظهور منجی و سفر به آرمانشهر یهود را به تصویر می‌كشد. ناگفته نماند كه «زایان» یا همان «صهیون» نام كوهی مقدس در بیرون از شهر اورشلیم است كه صهیونیست ها نام آن كوه را بر آیین خویش نهاده‌اند. در فیلم «ماتریكس» دنیا اسیر تاریكی است و تنها چند انسان آزادی‌ خواه در یك زیردریایی اسرارآمیز كه به كشتی نوح علیه السلام نسب می‌برد، با این دنیای تاریكی در سیتزاند. مقصد زیردریایی همان آرمانشهر «زایان» است كه فقط ناخدا و رهبر گروه «كاپیتان مورفی» نشان دقیق آن را می‌داند. مورفی خود نیز از نیروهای فرمانروایان شهر زایان است. ولی مورفی بدون امداد یك منجی نمی‌تواند بر امپراطوری ماتریكس غلبه كند و این بار منجی یا پیامبر جدید را از بین متخصصین كامپیوتر برمی‌گزیند!

«نئو» در حقیقت همان « New christ» یا «مسیح جدیدی» است كه بر خلاف عیسی مسیح علیه‌السلام،(66) نه از میان پارسایان، كه از بین تكنیسین‌ ها انتخاب می‌شود! در نتیجه پیامبر آخر‌الزمان به جای آنكه: «تئوریسین» باشد، یك «تكنیسین» است. در ادامه فیلم، مورفی طی آموزش‌ های سخت، تمام تكنیك‌های نبرد با ماتریكس را به پیامبر جدید خود می‌آموزد و از او یك ماشین كشتار جمعی می‌سازد و این ها همه نماد مادی گرائی و تسلط فلسفه حس گرایی و کنار زده شدن عقل و دین که در فلسفه و زندگی غربی است. در پایان فیلم، هنگامی كه مورفی توسط اسمیت(كه تمثیلی از شیطان مدرن است) اسیر شده و برای افشا كردن نشانی شهر «زایان» تحت شكنجه قرار گرفته، منجی قهرمان به همراه دستیار مؤنثش با كوله‌ باری از سلاح‌های آتشین از راه می‌رسند و در نبردی سخت و نابرابر، طومار امپراطوری ماتریكس را در هم می ‌پیچند. در قسمت های دوم و سوم فیلم با ترویج شکاکیت و حیرانی و به هم ریختن مرزهای دنیای واقع و مجازی بنیان فکری مخاطبان ظاهر اندیش را از هر ایدئولوژی و استحکامی خالی می کند.

كلام آخر آن كه صهیونیسم بین‌الملل با ترویج خرافات و افسانه های دروغ از طریق سینما، به نوعی جهانی سازی اسطوره‌ای دست زده و قصد آن دارد تا باورهای خرافی خود در زمینه: «شیطان»، «پایان دنیا»، «ظهور منجی یهود»، «سفر به سرزمین موعود»، «تشكیل امپراطوری جهانی» و «اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل» را به سایر اقوام و ادیان و ملل نیز تسری می‌دهد. 


منبع : کتاب سینمای صهیونیست